رادین رادین ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

❤ زندگی ❤

عکسیه عکس

  اولین عکس رادین جونی بعد از تولد یک ساعت بعد از تولدش این جوراب ها رو رامیلا برات گرفته خاله جونم ...
17 خرداد 1391

دهمین روز زندگیت

  سلام رادین جان امروز ده روزه که بدنیا اومدی الان ٤ روزی هست که ندیدمت ولی فردا می یام پیشت دلم برات تنگ شده عزیزم امروز رفتی حموم و دهمین روز زندگیت رو پشت سر گذاشتی هنوز موفق نشدم عکسی ازت بزارم اینجا چون دوربینها خونه مامانی مونده حتما سر فرصت عکسهات رو می زارم دوست دارم خاله جان انشالله ١٠٠ سالگیت رو اینجا بهت تبریک بگم . راستی سه روز دیگه روز پدره از همین جا از طرف تو به بابا امیدت که تازه مزه پدر شدن رو چشیده تبریک میگم انشالله همیشه باهم خوش باشید راستی خودتم که مردی هستی واسه خودت به تو هم روز مرد رو تبریک میگم مرد کوچولوی خانواده انشالله دامادیت خاله جان .         &...
12 خرداد 1391

تولدت مبارک خاله جونم

سلام من خیلی خسته ام  همین الان اومدم خونه دوش بگیرم برم بیمارستان یا خونه مامانم دیشب تا  صبح پیش نی نی  و  خواهرم بودم وای که چه شب بدی بود می یام همه رو تعریف میکنم فقط خواستم بگم رادین ما ساعت یک و چهل و پنج دقیقه صبح چهارشنبه سوم خرداد هزار و سیصد و نود ویک بدنیا اومد وزنش ٣٢٠٠ قدش ٥٠ سانت بقیه رو هم بخدا یادم نیست سر فرصت همه رو مینوسم تولدت مبارک رادین خاله خوش اومدی اول از همه هم بغل خودم اومدی و من شما رو بغل کردم بوسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
3 خرداد 1391

منتظریم . . .

سلام امروز مامانت رو از صبح بردن بیمارستان مامانی زنگ زد گفت که از صبح درد داره بهناز منم الان زنگ زدم به مامانی گفت که بهناز رو بستری کردن ولی هنوز بچه بدنیا نیومده شایدامشب بیمارستان بمونی گفتن باید همین جا باشه تا بچه بدنیا بیاد فعلا تا بدنیا اومدن شما بایییییییییییییییییییی .
2 خرداد 1391

شمارش معکوس شروع شده

  لحظه دیدار نزدیک است امروز مامانی زنگ زد گفت که دیشب بهناز رو بردیم بیمارستان دردش گرفته بود ولی گفتن که زوده دردها باید هر دو دقیقیه یک بار باشه و برگشتن خونه از دیشب تا حالا بهناز درد داره و باید ببینیم کی شما تشریف فرما میشید ولی دیگه حداکثر تا ٣ خرداد فرصت دادن ولی گفتن ٤ خرداد حتمی هستش باید دید شما کی می یایی بیچاره مامان بهناز خیلی درد رو باید تحمل کنه تا شما رو ببینه ما هم که استرس هممون رو گرفته با صدای تلفن میگم که وای بهناز داره زایمان می کنه خلاصه کلی حول کردیم چون من خودم سزارین کردم زمانش مشخص بودولی این چیزیش معلوم نیست انشالله به سلامتی وارد خانواده بشی رادینم خاله جان خیلی دوست دارم زودخاله بشم پ...
1 خرداد 1391

نی نی ما اسم دار شد

  سلام به نی نی خاله خوبی عزیزم بالاخره بعد از مدتها مامان و بابا اسم شما رو انتخاب کردن البته منهم خیلی این اسم رو دوست داشتم و پیشنهاد دادم عشق خاله رادین جونم مبارکت باشه اسم نانازت دیروز هم رفته بودم خونه شما و از سیسونی شما عکس گرفتم که عکسهاش رو برات می زارم مامان بزرگت و عمه ات هم اومده بودن من و مامانی و مامان بهناز هم بودیم همراه با رامیلا که تمام لباسهای شما رو تن رامیلا می کردیم و عکس می گرفتیم . بفرمایید ادامه مطلب   خاله جونم خیلی زیاد بودولی ...
10 ارديبهشت 1391

تولد مامان بهناز

  سلام جوجه خاله امروز تولد مامان بهناز شماست انشالله که مبارکش باشه می دونی مامانی خیلی منتظرته دوست داره زود ببینتت البته دیگه زیاد نمونده انشالله تا چند هفته دیگه تو می یایی به جمع ما پنجشنبه ای که گذشت رفتیم یافت آباد بازار مبل خلیج فارس برای شما تخت گرفتیم خیلی خوشگله هر وقت عکس بگیرم برات می زارم اسباب بازی هم گرفتیم و یه سری وسایل دیگه مبارکت باشه خاله جونم دیروز هم مامانی رفته بود دکتر خدا رو شکر همه چی خوبه و منتظر ورود شما دوست دارم زود زود بغلت کنم و ببینمت عزیزم می بوسمت خاله جون از طرف تو هم به مامانت تبریک می گم . مامان جون تولدت مبارک مامان بهناز همراه شما با...
21 فروردين 1391

تولد بابا امید

                  سلام شوکولات خاله خوبی سال نو مبارک الان دیگه 10 روز که وارد سال91 شدیم و دیگه کم کم باید منتظر اومدن شما باشیم عیدت مبارک باشه گلم . خوب دیروز یعنی 9 فروردین تولد بابایی بود البته الان که دارم این رو می نویسم ساعت 2 نیمه شبه دیروز کلی مهمون داشتم و نتونستم بیام بنویسم همش خونه شما بودیم بعد برگشتیم یه بار دیگه رفتیم کلی مهمون بازی بود دیگه ببخشید بله داشتم میگفتم تولد بابا امیدت بود انشالله که مبارک باشه البته می خواهیم تولد بابایی رو یه روز دیگه مفصل  بگیریم چون دیروز همش مهمون بازی عید بود و قشنگ نتونستیم تولد بگیریم انشالله که همیشه با ...
10 فروردين 1391

سال نو مبارک

   سلام عزیز خاله خوبی الان که این رو برات می نویسم چند ساعت بیشتر نمونده تا سال 90 تموم بشه و بریم تو سال 91 سالی که شما می خواهی بدنیا بیایی تا چند ساعت پیش مامانی و بابایی پیش ما بودن با هم رفتیم خرید و بعد رفتن فردا بعد از سال تحویل می یایی انیجا تا بریم خونه مامانینا بعدش هم میریم کاشان اولین مسافرتت به حساب می یاد انشالله دوماه دیگه شما بدنیا می یایی راستی مامانی چند هفته پیش رفت سونوگرافی و عکس سه بعدی شما رو گرفت خیلی بامزه بود دماغت هم گنده بود می گفتن گردی صورتت مثل منه نمی دونم اگه شبیه من باشی خیلی خوشگلی ههههههههههههههه عزیزم انشالله امسال سال خوبی  برای  همه   ما باشه تو که الان فرشته ای و ...
1 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❤ زندگی ❤ می باشد