سالگرد ازدواج مامان و بابا
سلام به نی نی خوبی خاله این چند وقته خیلی اتفاقات افتاد شما اسباب کشی کردید همین طور ما انگشت پام خونه شما شکست سنگ کابینت افتاد روی پام و انگشتم از دو جا شکست خیلی این چند وقته سخت بود مخصوصا جابجاییها خیلی اذیت کرد همه رو ولی شما جات خوب بود رامیلا هم کلی شیطنت میکرد اومدم بگم که
امروز یعنی ٨ اسفند سالگرد ازدواج مامان وباباته امسال دومین سالگردشونه که از امسال سه نفر شدن شما زرنگ بود زودی اومدی که مامانی و بابایی زود سه نفر بشن کار خوبی کردی آفرین مامانت همش میگه اینقدر دوست دارم نی نی من بدنیا بیاد بغلش کنم راستش منهم دوست دارم زود خاله بشم این مامان و بابات هم که خیلی تنبل هستن هنوز اسم انتخاب نکردن تا ما شما رو با اسم صدا بزنیم عزیزم انشالله همیشه سالم باشی این روزا رامیلا سخت سرما خورده خیلی بده اعصابم خورده انشالله که زود خوب بشه شما براش دعا کن راستی شما الان ٧ ماهته انشالله اردیبهشت بدنیا می یایی تقریبا ٢٠ روز بیشتر به عید نمونده سال دیگه شما هم هستی باهم می ریم برای شما و رامیلا خرید عید خیلی کیف میده عزیز خاله می بوسمت گلم به فرشته ها بگو مواظبت باشن .
سالگرد ازداوجتون مبارک از طرف خاله الهام
خطی کشید روی تمام سوال ها
تعریف ها، معادله ها، احتمال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها