گل من مریضه
یامن اسمه شفا و ذکره و دوا
سلام عزیزتر از جونم
رادینم نمیدونم مامان چرا دوباره مریض شدی اخه هنوز دو هفته نشده که رفتیم دکتر و شما سرما خورده بودی الانم از دیشبه هر چی میخوری بالا میاری انقدر چشمات بی حال شده که وقتی میبینم جیگرم کباب میشه خیلی بهانه میگیری همش دوست داری بگیرمت تو بغلم برات لالایی بخونم از اولم با لالایی خوندنم اروم میشدی هیچی نمیخوری اعصابم مختل شده هر وقت که بابا امیدت گفته رادین یه جوریه تو فرداش مریض شدی انگار بابایی قشنگ حال و روزتو میفهمه.
از موقعه ای که غذای کمکی میخوری این سومین بار که مریض شدی تا زمانی که فقط شیر خودمو میخوردی یعنی تا شش ماهگی خداروشکر مریض نشدی امیدوارم که دیگه مریض نشی عزیزم .
وقتی با اون صورت مزلوم و بی حال ماما میگی برات میمیرم البته بابا و دد رو هم خوب تکرار میکنی.
رادین ترو خدا دیگه مریض نشی فدات بشم الهی اخه مامان بهناز خیلی بی تجربه و بی طاقته . اندازه تمام ستاره های اسمون میبوسمت.