رادین رادین ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

❤ زندگی ❤

 

 

1PSF-208173 - Baby Boy Buggy Foil Balloon

تو گلی هستی از باغ بهشت

بیا در آغوشم تا برایت بگویم از عشق

تو را در میان آغوش خویش میفشارم

و با تمام وجود به تو ابراز میکنم عشقم را

عزیزم این وبلاگ رو برات درست کردم تا بنویسم برات هر چیزی که اتفاق می افته قبل از آمدنت و بعد از آمدنت تا هر وقتی که مامانت خواست بقیه اش رو ادامه بده خاله الهام خیلی دوستت داره .

و حالا اون موقع فرا رسیده که مامانی لحظه به لحظه با تو بودن رو برات به یادگار بزاره لحظه های شیرینی که فقط مامانی اونها رو حس میکنه .

9 ماهه شدن عمرم و سالگرد پیوند منو بابایی

سلام سلام عسلکم پسر گلم سلام انشاالا که همیشه سالمو سر حال باشی. چی بگم از این دو ماهی که انقدر برام سخت گذشت که حتی دوست ندارم بهش فکر کنم خیلی بد بود همش تو مطب دکترا بودم ولی خوب ارزششو داشت که پسرم حالش خوب شدو این مشکل شکر خدای مهربون برطرف شد و الان در خدمت گل پسر هستم تا وبشو به روز کنم. خوب مامانی بریم سراغ شیرین کاریهات که دل همه رو بردی ماشاالا هزار ماشالا شیطنتات زیاد شده و کلی چیزای جدید یاد گرفتی برای مامانی دسدسی میکنی کاملا سینه خیز میری چهاردستو پا هم عقبی میری و رو به جلو میترسی که بری تا یه اهنگ میشنوی نینای میکنی و خودتو هی تکون میدی تا تو ماشین بابایی اهنگ میزاره میرقصی و عاشق اهنگ عمر گل لاله ای ا...
13 اسفند 1391

گلم مریض شده بی حاله

سلام عزیز دلم به خدا جیگرم خونه خیلی غصه میخورم وقتی جیگر گوشه ام و اینطوری میبینم ذزه ذره وجودم داره اب میشه خیلی روزهای سختیه برام. بعد از چند روز بی اشتهایی و حالت تهوع هایی که داشتی دیگه شک کردم که برای دندونت باشه برای همین هم بردمت دکتر.وقتی شرح حالتو به دکتر گفتم تشخیصش این بود که ریفلاکس معده داری چون وقتی که وزنت کرد دید بعد از دو ماه وزنت اضافه که نشده کمم شده خلاصه  یه سونوی شکمی نوشت تا صد در صد مشخص بشه. فردا شبش با بابا رفتیم سونو بدی انقدر از دستگاه و ژلی که دکتر میزد ترسیده بودی که نگو خیلی گریه میکردی که منم گریه ام گرفت و حالم دیگه داشت بهم میخورد بالاخره مشخص شد که همون ریفلاکس لعنتیه. رفتیم پیش...
7 بهمن 1391

قند عسل 8 ماهگیت مبارک

سلام مامانی انشالا که همیشه سلامت باشی   چی بگم از این روزا که برای پسرم خیلی سخت میگذره اخه نفس مامان میخواد دندون در بیاره و ظاهرا از این بچه هایی هست که به سختی دندون در میاره هر چیزی که بهت میدم نمیخوری میوه اصلا دوست نداری تا یکم موز یا سیب بهت میدم میخوای بالا بیاری اب میوه هم که اصلا نمیخوری فقط و فقط تنها چیزی که دوست داری شیر خودمه تا میام سوپ یا فرنی بهت بدم گریه میکنی و لباسم و میکشی و خودت و میچسبونی بهم و با گریه مه مه مه میکنی تا بهت شیر بدم خیلی بهانه میگیری و امان از این قطره اهن که با هر دوزو کلک هم که بهت میدم ٥دقیقه بعد همه رو بالا میاری خلاصه خیلی روزهای سختیه امیدوارم زود این مروارید با ارزش دربیادو پ...
3 بهمن 1391

وقتی گل من خوابه

  وقتی پسرم خوابه منم پروانه میشم دورش میچرخم . لالا لالا گل چایی تو نی نی خوشگل مایی چه شیرینی!عزیز من مگه قندو مربایی به زنبور عسل گفتم نیاد اینجا گلم خوابه اگه ویز ویز کنه یک وقت گلم راحت نمی خوابه ...
27 دی 1391

گل من مریضه

یامن اسمه شفا و ذکره و دوا سلام عزیزتر از جونم               رادینم نمیدونم مامان چرا دوباره مریض شدی اخه هنوز دو هفته نشده که رفتیم دکتر و شما سرما خورده بودی الانم از دیشبه هر چی میخوری بالا میاری انقدر چشمات بی حال شده که وقتی میبینم جیگرم کباب میشه خیلی بهانه میگیری همش دوست داری بگیرمت تو بغلم برات لالایی بخونم از اولم با لالایی خوندنم اروم میشدی هیچی نمیخوری اعصابم مختل شده هر وقت که بابا امیدت گفته رادین یه جوریه تو فرداش مریض شدی انگار بابایی قشنگ حال و روزتو میفهمه. از موقعه ای که غذای کمکی میخوری این سومین بار که مریض شدی تا زمانی که فقط شی...
19 دی 1391

غفلت مامان و کارهای عقب افتاده

سلام پسر عزیزتر از جونم میدونم خیلی وقته که وبلاگت به روز نشده اما قول میدم از این به بعد بیشتر برات وقت بزارم تازه کلی هم عکسهای خوشگل داری که برات نزاشتم ولی از حالا به بعد عکسهاتم برات میزارم الان دیگه ماشاالا مردی شدی واسه خودت قیافه اتم عوض شده خیلی جیگر شدی هر کسی میبینتت میگه شبیه بابایی (بابای خودم) هستی. دیگه مامانو کمتر اذیت میکنی خدارو شکر شبها بهتر میخوابی فقط برای شیر خوردن بیدار میشی سوپ و سرلاک و حریره هم میخوری.همش قل میخوری از این طزف به اون طرف عاشق میز تلویزیون هستی هر جا که میریم میری سراغ میزو کشوهارو پیدا میکنیو سعی میکنی که بازش کنی و موفق هم میشی فکر کنم از این پسرهای خراب کار باشی کلا اینکه نفس مامانی گل پ...
16 دی 1391

نوشته های مامان بهناز

سلام  به پسر مثل گلم، عزیزم امیدوارم از این به بعد بتونم رویدادهای زندگیتو برات به یادگار بزارم.تا به این لحظه خاله الهام زحمت این کارو می کشید و کلی ازش ممنونم که این وبو برای پسرم آماده کرده آخه من تا آلان وقت این کارو نداشتم از الانم امیدوارم بتونم ادامه بدم آخه ماشاالله پسرم وقت برام نمیزاره. ...
14 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ❤ زندگی ❤ می باشد